سه روز پیش نرگس گفت «بخش بزرگی از خوشگلی، به پول ربط داره» و من هر چقدر بیشتر بهش فکر میکنم، این جمله در نظرم بیشتر غلط میشه.
سه روز پیش نرگس گفت «بخش بزرگی از خوشگلی، به پول ربط داره» و من هر چقدر بیشتر بهش فکر میکنم، این جمله در نظرم بیشتر غلط میشه.
وقتی مدتها منتظرِ رسیدنِ چیزی باشی، دقیقاً اون پنج دقیقهٔ آخرِ انتظار، از بقیهی اون ساعات سختتر میگذره؛ چون تکتکِ ثانیهها رو میشماری. اگه انتظارت، شیرین باشه، اضطراب و خوشحالی قاطی میشن، و اگه انتظارِ غمگینی باشه، اضطراب و افسردگی و خمودگی دهنت رو سرویس میکنن.
از تلخترین جملات تاریخ ادبیات، شاید یه عبارتی باشه از کتاب «انّی راحلة» نوشتهی یوسف السباعی. جاییکه یه دخترِ عاشق رو با اجبار به عقدِ مرد دیگری درمیارن؛ وقتی حلقه رو به دستش میندازن، میگه: «هرگز گمان نمیکردم که آدمیزاد ممکن است از انگشتانش هم به دار آویخته شود.»
حالا که عکسای رسایی و خانوادهش توی رستورانِ لاکچریِ برج میلاد پخش شده، فرهیختگانِ توییتر و عدالتخواهای توی خونه نمیخوان با ضرب و تقسیم به ما بگن که با هزینهی غذا خوردن توی لاکچریترین رستورانِ تهران چندتا فقیر رو میشد سیر کرد؟ نمیخوان بگن مسئولینِ نظام باید مثل مستضعفین زندگی کنن؟ نمیخوان بپرسن رسایی این پولا رو چجوری با شغلِ دولتی درمیاره؟ رسایی فاسد و دزد و اشرافی و اصلاحطلب و رانتی نیست؟ حرفی، حدیثی، نقلِ قول از امامی، نامه به مالک اشتری، هیچی نداشتید؟ سکوتِ محض؟ این از همون داستانهایی نیست که با تمسک بهشون سالها به رقباتون دروغ بستید؟
میگه بنظرت اگه فلانی رئیسجمهور شده بود بهتر نبود؟ گفتم هزار بار خداروشکر که مردم فهمیدن و فلانی رئیسجمهور نشد. مجموعِ اثرِ این دوستان در شرایطی که توی مجلس در اقلیتن، توی دولت نیستن و رهبری هم روزبهروز بیشتر ازشون فاصله میگیره صرفاً سروصدا و حاشیهسازیه. آخرینباری که قانونِ خوب پیشنهاد دادن یا حتی یه حرکت مثبت در صداوسیما کردن یادتونه؟ تا الان در عمل تنها درخواستشون فیلترینگِ تلگرام، استیضاح رئیسجمهور، واگذاریِ سانسورِ محصولات نمایش خانگی به سانسورچیهای صداوسیما، و بازگشتِ گشت ارشاد به خیابونهای مرکز و پایینشهر بوده و اگه فلانی اومده بود، این نیروی لجنپراکنِ حاشیهسازِ عظیم به جریان اصلیِ سیاسی تبدیل میشد و چه چیزی از این فاجعهتر؟ همّتی؟ دلارِ ۱۰۰ تومنی بهتر از اینه که با شعارهای انقلابی دروغ بگی و ناتوانیت رو پشتِ تخریبِ دیگران مخفی کنی. دلارِ ۱۰۰ تومنی دوباره ۲۰ تومن میشه اما آبروی رفتهی دینداری با امامتِ پایداری و مصاف اصلاح نمیشه. هزار بار شُکر که فلانی در سایه باقی موند. سایهات تا ابد بلند باد استاد.
نوید خوشنام
معمولاً پیش نمیاد توی جمعی که رفقام حضور دارن بحث سیاسی کنم. بیش از مقدارِ کافی بقیهی وجوه حیاتمون با این مفاهیم مخلوط شده و من به دوستانِ ترک شدهی بیشتری احتیاج ندارم؛ لذا اگه کسی حرفی بزنه هم معمولاً میذارم عبور کنه و رد میشم و نهایتاً با خنده و تمسخر به ادامه ندادن مجبورشون میکنم. حالا، امشب با مودِ عالی اومدم کافه، اما مجبور شدم نیم ساعت منبر برم و هرچند که نهایتاً تمام حضار پولِ میزشون رو حساب و با کافه خداحافظی کردن، اما حرص خوردم و مودم پایین اومد و بیانرژیام.
نوید خوشنام
خطاب به دانشجویانِ نُو!
از دامهای فکری رایجی که خیلی از جَوونهای مذهبی و غیرمذهبی توش گرفتار میان اینه که به جای اینکه خودشون عمیق بشن و یک مسئله رو از پایه بررسی کنن، میرن سراغ این که «کی چی گفته» یا «تعداد طرفداران کدوم نظر بیشتره». این رفتار، فرار از مسئولیتِ فکریه. انسان ترجیح میده بهجای درگیری ذهنی و چالش با وجوه متنوعِ حقیقت، یک نظرِ آماده رو از بقیه بگیره و خیالِ خودش رو راحت کنه.
مثلاً وقتی از بعضی مذهبیها میپرسم چرا با ولایت فقیه مخالفی، جواب میدن چون فلان عالِم یا فلان فقیه –برخی عُلمای قدیم که اثر اجتماعی ِ چندانی بر جامعهی خودشون هم نداشتن– با ولایت فقیه مخالف بوده. اما آیا معیار حق و باطل صرفاً نظر این و اونه؟ اگه قراره ملاک تشخیص ما صرفاً اعتبارِ اسمِ یک استاد باشه، پس تفاوت ما با کسی که از بچگی کورکورانه از یه تیم فوتبال طرفداری میکنه چیه؟
خودت چی؟ آیا مطالعه داشتی؟ کتاب "ولایت فقیه" امام خمینی رو خوندی؟ استدلالهای عقلی، دینی و تاریخی امام، مطهری، بهشتی یا حتی شریعتی رو بررسی کردی که ببینی چقدر به تصویری که از مفهوم یک دینِ پویا توی ذهنت داری نزدیکه؟ ارزش یه باور، به میزانِ درکیـه که ازش داری، نه صرفاً به تعداد کسانی که تأییدش میکنن.
با نگاه به تاریخ، میبینی که اکثریت همیشه هم نمایندهی حقیقت نبودن. خیلی وقتها آدمهایی که تفکرِ عمیق داشتن و مسیر درست رو انتخاب کردن اقلیتها بودن؛ پس چرا باید فهم ما از یک مسئلهی عمیق فکری، به «محبوبیت اجتماعی» یه نظر گره بخوره؟ حقیقت، کشف کردنیه و بر اساس رأیگیری تعیین نمیشه. خودت مطالعه کن.
نوید خوشنام
ایمان به نرخِ دلار نیست!
حفظِ آرمان و پایبندی به عقیده وقتی ارزش داره که نیروی مخالفی هم بخواد تو رو ازشون جدا کنه ولی تو مقاومت کنی. حجاب وقتی ارزشمندتره که نگاه تمسخرآمیزی هم در برابرش وجود داشته باشه. حفظ کشور وقتی که دشمنت، بدعهدترین و خونریزترین نیروی شیطانی تاریخ بشریت باشه سختتر و شرافتمندانهتره.
جالبه! امروز عدهای با سروصدا و فحاشی مردم ایران رو به خاطر پایبندی به بدیهیاتی مثل استقلالطلبی، ایمان و غروری که به تمدن چند هزار سالهشون برمیگرده تحقیر میکنن؛ اما چرا؟ چون دلار گرون شده! حفظ ایمان و اعتقاد به آرمانهایی مثل عدالتخواهی و آزادیِ ملتها و استقلالِ سیاسی و زیرِ یوغِ زور نبودن و تلاش برای قوی کردنِ دولتی که از خودمونه، چه ربطی به ارزش پول ملی داره که چون دلار گرون شد تمام عقاید صحیح رو دور بریزیم؟ نمیشه استقلال و ایمان رو حفظ کنیم و برای ارزش پول ملی هم تلاش و بهتر انتخاب کنیم؟ یعنی پیامبرِ من (ص) در شِعب ابیطالب اعتقادش رو کنار گذاشت؟ آیا در لحظات پایانی، برقِ خنجرِ شِمرابنذیالجوشن ایمانِ حسینبنعلی (ع) رو هم سُست کرد؟ آیا دکتر مصطفی چمران، دانشگاهِ تگزاس و برکلیِ کالیفرنیا رو بخاطر ارزش پول ملیِ بالای لبنان رها کرد که بزرگترین پوتینهای تاریخ رو به پا کرد و اولین هستههای مقاومت علیه اسرائیل رو تشکیل داد؟
ملت از حکومتِ اسپرمهای اشرافی خسته شدن و ترجیح دادن یک نظام سیاسی مبتنی بر رأی مردم تشکیل بدن. حالا دولتشون با وجود جهشها و پیشرفتهای عظیمِ علمی و زیرساختی و بهداشتی و خدماتی، هنوز در مسائل اقتصادی ضعفهای بزرگ هم داره. این چه ربطی به اون داره که به عقیده و ایمانِ تزلزل ناپذیرِ مردم فحاشی میکنید؟ ارزشِ پول ملی، برای همهی ما پایینه و زندگیِ همهی ما با هم ازش متاثر میشه، ولی ملتی که هنوز ایمان و به آینده امید داره، از قشری که وفا به عقایدش به سوراخِ کمربندش وصله و تصورش از بهبودِ شرایط، «تسلیمِ همهجانبه» ست، مردمانِ شریفتری هستن.
✍🏼 | نوید خوشنامـ
کویرِ کویره و هیچ خبری نیستا، همهچی آروم و بیدردسره، بعد تا تصمیم میگیری آدم شی و یه کارِ مثبت بکنی شیطان میگه خببب این مواردِ جدید و سرگرمیهای حواسپرتکنِ جذابِ تازه رو چی میگی؟ شیطان کاملاً خلاقیت داره در ارائهی گزینههای جذابِ نابودگر! ذهنِ سیاهِ خلاقِ خودِ بشر هم همینطور. با برهانِ خُلفِ این گزاره میشه استنتاج کرد تنها کسی که مشکل نداره اونه که هیچ کاری نمیکنه. وقتی آدم مسیر درست رو انتخاب کنه تازه مشکلات واقعی با دردهای خیلی واقعی پیدا میشن.
نوید خوشنام
توصیههای شبهاخلاقی راجع به حفظ اتحاد رو نمیفهمم. حفظ اتحاد که تنها هدف ما نیست، ایجاد بلوغ سیاسی هم هدف ماست.
توضیحش سخت نیست: در انتخابات گذشته یک سری تحلیل از آراء وجود داشت؛ ما گفتیم رای منفیِ جلیلی در «دور دوم» باعثِ باختِ جریان انقلاب میشه، اما آمارها میگن همون قالیبافی که در «دور اول» سه میلیون رای داشت، در «دور دوم» ، پزشکیان رو شکست میده؛ که ثابت شد ما درست میگفتیم. یعنی ما فهمیدیم، ولی جلیلی با نگاه استراتژیکش نفهمید. حالا چه اتحادی رو با چه کسی داشته باشیم وقتی دارن علناً دروغ میگن؟ وقتی از اصلاحات تا مسیحی و دَرّوزی درگیر تشییع تاریخی سیدحسن نصرالله هستن و جلیلی در تهران همچنان با روایتهای غلط بین جریان انقلاب دوگانه ایجاد میکنه چه اتحادی آخه؟
نوید خوشنام